• وبلاگ : قلب يخي
  • يادداشت : مولا علي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آيدا مهرپرور 

    به نظر من اين عکس خيلي هم منطقي تر از اون چهره هاي زيبايي هستش که براي مولا رسامها با ساخته هاي ذهن خودشون ميکشن. آخه عقل هم چيزه خوبيه. کسي که بتونه دروازه خيبر رو از جاش بکنه مگه ميشه همچين قيافه اي نحيف و ظريفي داشته باشه. دوازه اي که ميگن وقتي مولا زمينش انداخت 6 تا مرد گنده نتونستن از جاش تکونش بدن!! بايد هم چهره مولا يک همچين چهره مرد پهلواني داشته باشه. واقعا ممنونم
    + علي 

    آخه آدم با عقل اين چه عكسيه؟آؤن دله رئوف اميرالمونين اين چهره رو داره؟ تو ميري عكسي كه تو موزه فرانسست رو مياري تو وبلاگت ميزاري؟ اصلا ريشه داره اين عكس؟؟؟

    + ارسلان 
    سلام داداش حميد گل ميشناسي که ارسلانه تو آرزو هستم! وبلاگ بت حالي داريي خوشم اومد! ايشالا هيچ وقت عشق از قلبت بيرون نره!
    پاسخ

    خيلي خيلي خيلي قدم رنجه فرمودين منت گذاشتين تشريف اوردين دوباره هم از اين كارها بكن داداش

    سلام مرسي به وبم سر زدي اميدوارم تو شهرمون بهت خوش گذشته باشه

    باز من ماندم و خلوتي سرد

    خاطراتي ز بگذشته اي دور

    ياد عشقي که با حسرت و درد

    رفت و خاموش شد در دل گور

    روي ويرانه هاي اميدم

    دست افسونگري شمعي افروخت

    مرده يي چشم پر آتشش را

    از دل گور بر چشم من دوخت

    ناله کردم که اي واي اين اوست

    در دلم از نگاهش هراسي

    خنده اي بر لبانش گذر کرد

    کاي هوسران مرا ميشناسي

    قلبم از فرط اندوه لرزيد

    واي بر من که ديوانه بودم

    واي بر من که من کشتم او را

    وه که با او چه بيگانه بودم

    او به من دل سپرد و به جز رنج

    کي شد از عشق من حاصل او

    با غروري که چشم مرا بست

    پا نهادم بروي دل او

    من به او رنج و اندوه دادم

    من به خک سياهش نشاندم

    واي بر من خدايا خدايا

    من به آغوش گورش کشاندم

    در سکوت لبم ناله پيچيد

    شعله شمع مستانه لرزيد

    چشم من از دل تيرگيها

    قطره اشکي در آن چشمها ديد

    همچو طفلي پشيمان دويدم

    تا که در پايش افتم به خواري

    تا بگويم که ديوانه بودم

    مي تواني به من رحمت آري

    دامنم شمع را سرنگون کرد

    چشم ها در سياهي فرو رفت

    ناله کردم مرو ‚ صبر کن ‚ صبر

    ليکن او رفت بي گفتگو رفت

    واي برمن که ديوانه بودم

    من به خک سياهش نشاندم

    واي بر من که من کشتم او را

    من به آغوش گورش کشاندم

    به احساسات لطيف من توهين ميکنيهاااااااااااان

    اين عکسه رو تازه ديدم واقعا اينجوري بود

    امير المومنيني كه من ميشناسم انقدر عبوس و بد اخلاق نيست. يعني اصلا عبوس و بد اخلاق نيست. به نظر من اين عكس هيچ ربطي به حضرت ندارد.
    پاسخ

    البته خدمت شما عرض کنم در زيباي صورت اين بزرگوار هيچ شکي نيست
    سلام داداش خيلي مطلب وعكس جالبي بود استفاده كردم